بیزنس من در قدیم در جدید

سال 88:

با خودم فکر می کردم یک بیزنس من باید موبایلش از دستش نیافتد. دائما در حال جلسه و صحبت با تلفن باشد. در حدی که اگر 15 دقیقه موبایلش را جواب ندهد یکسری کارها روی هوا باشند.

بعد از چک کردن موبایل ببینی که 10 تا تماس از دست رفته و 8 تا sms آمده. (آن موقع ها برای من این جذابیت داشت)

و به آن رسیدم و آن را تیک زدم. ولی بعد متوجه شدم به ذات چقدر کار اشتباهی است و با روحیات من سازگار نیست.

سال 96:

به نظر من، اصلا نباید بود و نبود مدیر حس شود. کسی لازم نباشد با او تماس بگیرد و تمام کارها خودش روی روال باشد و مسیر خود را طی کند. جز چند مورد جزیی، برای چند نفر محدود که آن هم از طریق اسکایپ حل می شود.

تا تو بتوانی تمام تمرکز و منابع را فقط بر روی بررسی روندها و تبیین بهترین استراتژی ِ در حال حاضر برای کسب و کار بگذاری.

به شدت دوست دارم امسال این هدف را تیک بزنم.

بیزنس من

پی نوشت: این مطلب هم برای کسانی که اهل Short-form content هستند.

با تشکر

حمید طهماسبی

 

4.5/5 - (6 امتیاز)

5 دیدگاه روشن بیزنس من در قدیم در جدید

  • قبلا این را از تو شنیده بودم اما الان که نوشتی بیشتر توجهم را جلب کرد. اینکه چقدر اهداف را شفاف نوشتی ساده و شفاف و نه چندان دور از دسترس، طوری که شاید حتی کسی که آن را می خواند هم حس کند چه نقشی در رسیدن تو به این هدف خواهد داشت و یا به شفافیت و دستیابی به هدف خودش فکر کند از اینکه اینگونه روان و ساده و شفاف می نویسی آدم حس خوبی پیدا می کند. و اینکه من با مدیران زیادی کار کرده ام و جلسات تدوین برنامه و اهداف و از این حرفها داشتیم اما همیشه سردرگمی آنها آزارم میداد و بدترین چیزی که در آنها می دیدم جسارت نگرفتن تصمیم قاطعانه بود. البته آنها بیشترشان مدیران باسابقه ای بودند. از اینکه یه عنوان یک مدیر جوان سردرگم نیستی بهت تبریک میگم و امیدوارم بتوانی این روند را همچنان ادامه دهی.

    • ممنون معصومه جان
      من همیشه حمایت شما را حس کردم و با عث دلگرمیه منه
      راستی
      حالا که شما با مدیرهای زیاددی بودی و کار کردی، اگر برات مقدور بود یک دسته بندی در سایتت ایجاد کن و در موردشون بنویس.
      چه کارهایی خوبی داشتند؟ چه کارهای بدی می کردند
      نحوه تصمیم گیری
      در مورد یک سازمان چند نفره صحبت می کنی
      خصوصی یا دولتی
      نحوه مقابله با شایعه در سازمان
      آیا واقعا اگر مدیری بود که خوب بود، سازمان و کارمندان متوجه م یشدند و برایشان فرق داشت؟ یا اصلا تفاوتی نداشت.
      شما که بین پرسنل و کارمندان هستی، چه چیزهایی می تواند رضایتشان را جلب کند؟
      چه چیزهایی به آنان انگیزه می دهد؟
      خود تو به چه مدیری می گویی مدیر خوب
      آیا دموکراسی در سازمان مهم است یا دیکتاتوری بهتر است؟
      مکان جغرافیای سازمان چقدر رد رضایت پرسنل تاثیر دارد؟
      و هزاران سوال دیگر
      من چون تا حالا در هیچ شرکتی کار نکردم اصلا نمی دانم چه خبر است و بقیه چه می کنند.

  • سلام حمید جان
    اتفاقا با یکی از دوستان در مورد متمم صحبت می کردیم. اینکه اگر یه سیستم یا سازمانی بخواد محتوای متمم رو تولید کنه شاید به اندازه یه وزارت خونه، عریض و طویل بشه.در حالی که متمم بصورت کاملا سیستمی (پیچیده) اداره میشه.
    امسال هم سال تیک حمییییییدِ?

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.