فکر می کنی عالیه؟!?

دوست داشتم این ویدئو را بارگذاری کنم تا هرکس هر برداشتی که دوست داشت بکند. (چندین ماه است که تصمیم به انجام این کار داشتم)

برخی از برداشت های من این ها هستند:

  • خیلی چیزها آنطور که به نظر می رسند، نیستند
  • اتفاقی که امروز فکر می کنیم خوب است، شاید بتواند یکی از بدترین اتفاقات در کل زندگی ما باشد
  • برخلاف نظر خیلی ها دانستن از آینده آنقدر ها هم خوب نیست

 

 

به محض اینکه صحبت در مورد یک موقعیت یا فرصت می شود که فوق العاده هست، من به این فکر می کنم که شاید هم این بدترین کاری باشد که می توان انجام داد. از طرفی دیگر یاد یکی از دوستان می افتم که چندین سال پیش در کوئست (شرکت هرمی) بود و توانسته بود بواسطه آن یک واحد آپارتمان و یک ماشین خوب تهیه کند. آن سال ها بسیار از لحاظ مالی تامین بود. بعد از آن که سیستم تعطیل شد، دیگر به صورت درست و حسابی نتوانست به کار دیگری مشغول شود، چون کالیبراسیونش کاملا به هم ریخته بود.

خودش از آن سال ها به عنوان طلایی ترین سال های زندگیش یاد می کند و می گوید تنها اگر آن سیستم یکسال دیگر سر پا بود بار خودش را بسته بود. اما من می دانم که این خانه از پای بست ویران است. اگر آن تصمیم به ظاهر خوب و آن تهدید به ظاهر فرصت نبود، دوست من امروز یک شغل ثابت داشت و من مطمئنم در این سال ها به دستاوردهای مالی بیشتری از این هایی که بدست آورده بود، می رسید. با ادبیات خودشان (نتورکر ها) اگر بخواهم صحبت کنم باید بگویم آن پنیر دیگر تمام شده، اما آن ها همچنان در آن قسمت هزارتو به دنبالش می گردند.

همیشه یک ترسی درونم هست که نکند من هم دچار این اشتباهات شوم.

خیلی سخت است تصمیمی بگیری و بعد متوجه شوی اشتباه است اما خیلی سخت تر، هولناک تر و وحشت آور خواهد بود که تصمیم اشتباهی بگیری و تمام عمر هم متوجه آن نشوی و پیش خود آن را استراتژیک و خوب هم بدانی.

سعی کنیم تصمیماتمان را با افق زمانیِ بلندتری بگیریم و بدانیم واقعا چیزی به نام “تصمیم درست” وجود ندارد، بلکه “تصمیمِ درستِ درلحظه” وجود دارد.

شاید هنر حرکت بر روی مرزها اینجا به ما کمک کند. تصمیم بر روی مرز افقِ زمانیِ بلند و تصمیمِ درستِ درلحظه

درآینده حتما در مورد “هنر حرکت بر روی مرزها” خواهم نوشت.

خیلی از دوستان را می بینم که علاقه دارند از آینده خبر داشته باشند. منظور من از دانستن آینده از منظر بچگی نیست، آنطوری که در کودکی دوست داشتیم. زمانی که من با یک تیم 5 نفره کار می کنم، و در مورد دغدغه های یک تیم 100 نفره می خوانم و گوشم می کنم، مصداق مشتاق بودن به دانستن از آینده است.

وقتی من درآمد ماهانه ام یک میلیون است و به دنبال دانستن فواید و مضرات درآمد ماهانه 50 میلیون هستم، مصداق دانستن از آینده است.

اطلاعات زود هنگام و بیش از حد خیلی از مواقع تصمیمات ما را به بیراهه می برند به جای اینکه بر زندگی ما تاثیر مثبتی بگذارند. جمع آوری اطلاعات به صورت کورکوانه حرکت اشتباهی است و مصداق کامل اتلاف منابع می تواند باشد.

 

با تشکر

حمید طهماسبی
4.8/5 - (14 امتیاز)

8 دیدگاه روشن فکر می کنی عالیه؟!?

  • سلام، مرسی حمید این ویدئو رو من چندین سال پیش دیده بودم خوب اون زمان فکرم با امروز فرق می میکرد ولی چیزی که فرق نداشت این بود که من هیچ وقت دلم نمی خواست که از آینده خبر داشته باشم چون آینده قابل تغییر هست نسبت به تصمیمات ما همون طور که این فیلم نشون میده با بهتر هر کس با فکر کامل کاری رو انجام بده که اگر هم به نتیجه نرسه بازم از تصمیم گیری که کرده ناراحت نباشه

  • ویدیو فوق العاده ای بود که حسابی آدم رو به فکر فرو می برد، و البته به خوبی براش مفهوم سازی کرده بودی، یقینا این ویدئو با این کلمات (” هنر حرکت بر روی مرزها” ) در ذهنم حک شد. سپاس از انتخاب خوبت.

  • خیلی جالب بود… فکر کردم آقای آینده فروش کلاهبرداره و نقشه ای براش داره ولی بعد دیدم صادقانه میخواست کمک کنه ولی برعکس شد.

  • با سلام و احترام
    حمیدجان طهماسبی استاد انتخاب درست موضوعات و به کارگیری جملات کلیدی
    پس از خواندن مطلب (الان) تا امروز به این می اندیشیدم که زندگی کردن در لحظه آیا می تواند همان ایده آل روی مرز گذشته و آینده یعنی الان باشد.
    تا متن (فکر می کنی عالیه؟!) چندین مرحله چالش با خود را عمیق تر نمود.
    طی سالهای اخیر بسیار مد شده کلاس های خودشناسی و روانکاوی که به همه آدمها می آموزد چگونه در زمان حال زندگی کنند و در لحظه شاد و راضی باشند برگزار می گردد، گویا این یک مهارت قابل یادگیری برای هر سنی و طبقه ای و بقولی ببخشید از خوانندگان و صاحب سایت هر جانوری می باشد.
    اما موضوع کلیپ و خبر از آینده بعبارتی (تصمیم درست در هر لحظه) به عوامل بیشماری بر می گردد. من اجازه می خواهم فقط نقش آموزش و تربیت بشر را بصورت مختصر به قدر بضاعت خودم بیان کنم.
    یک جوان حدود 35 سال را تجسم نمائید. خارج از بحث جنسیت (مرد- زن) بودن که باتوجه به فرهنگ جامعه ما بسیار مهم می باشد فرض کنیم در جامعه فوق پیشرفته هستیم که اصلا جنسیت مهم نمی باشد.
    از خانواده و بحث داغ این روزها ژن خوب هم صرفنظر می کنیم.
    در این سن و سال چگونه این جوان 35 ساله می تواند ادعا کند که به ابزار (تصمیم درست در لحظه) مجهز می باشد؟
    هر آدمی طبق سوابق و تجربیاتی که دارد یک چهارچوب و سنجه ای برای تصمیمات و عملکرد خودش تعریف می نماید.در حالت ایده آل حضور سه رده سنی آموزگار شاید شاید شاید بتواند جوان 35 ساله مورد نظر را بیمه نماید.
    1- آموزگار هم سن جوان ما که به او یادآوری کند شاد باش، سخت نگیر.
    2- آموزگار 15 سال بزرگتر که به او گوشزد کند برخی از موضوعات را جدی بگیر و بدان که توجه به خود و زنده نگهداشتن ( زگهواره تا گور دانش بجوی) تنها فن خوب زیستن می باشد.
    3- آموزگار 35 سال بزرگتر که به او نشان می دهد خیلی خیلی خیلی ساده عمر می گذرد و بین اکنون تو و حال یک جوان 35 ساله اختلاف بسیار عمیقی وجود دارد گویی حال که 70 ساله هستی هرگز جوان نبودی و زندگی نکردی به یکباره پیر شده ای، پس هر لحظه را غنیمت بشمار و اندوخته ای در قلبت، ذهنت و جانت که قابل بردن به آن دنیا باشد ذخیره کن.
    با اینهمه توجه و آموزش آیا بازهم (فکر می کنی عالیه؟)
    آیا بازهم می توان تصمیم درست در لحظه گرفت؟
    نمی دانم.
    باتشکر

  • سلام حمید جان جالب بود تشکر

  • سلام.
    از این متن و کلاً این وبلاگ، لذت بردم.
    نارنجیمن (www.narenjiman.ir)

  • ممنون حمید جان از ویدیو قشنگی که گذاشتی ?
    من فکر میکنم اینجوری هم میشه برداشت کرد که “اتفاقهای آینده ثابت نیستند و براساس رفتارها و تصمیم های ما شکل می گیرند”

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.