هر کدام از ما تصوری از شرایط اجتماعی ، فرهنگی و تحصیلی برای خودمان داریم و به تبع آن خواسته هایی برای آینده .
تلاش، مشاهدات، تجربیات و رهنمودهای مختلف را میشنویم ، مشورت میکنیم و فکر میکنیم تا بتوانیم تصمیمی برای خود بگیریم .
مدت هاست که به رفتار دیگران نگاه و در ادامه به آن فکر میکنم . افرادی که با شعار تلاش ، تغییر ، خواستن و متعهد بودن پیش من می آیند و همه چیز در صحبت کردن خوب است اما در کمتر از 24 ساعت و در لحظه ی رسیدن به عمل ، شانه خالی می کنند . روزهای اول این مشاهدات را ساده میدیدم و از کنار آن میگذشتم . اما با افزایش جامعه ی آماری ، بیشتر توجهم را به خودش جلب کرد . چند روزی فقط طرح سوال کردم . که چرا باید این روند در تعداد افراد زیادی تکرار شود . شاید من موضوع را اشتباه فهمیده ام . به خودم و رفتارهایم بیشتر توجه کردم ، استانداردهای خودم را دوباره سنجیدم ، با مطالعاتم مقایسه کردم و با دوستان هم مشورت کردم و به این نتیجه رسیدم که این موضوع عملاً تا حد زیادی ارتباط با مسائل بیرونی دیگر دارد . جنس نقصی که مشاهده کردم حاصل از اشتباهات مکرر و عدم تصمیم گرفتن در لحظه ی آخر بود . آنجاییکه باید داده هارا جمع کنند ، سبک سنگین کنند ، مقایسه کنند ، با افراد مرتبط مشورت کنند و تصمیم بگیرند . نکته ی قابل توجهی که در اکثر موارد مشاهده کردم مشورت های نابجا با افراد ناآگاه و یا تشخیص ناپخته ی خود فرد بدلیل تصمیم های کوچک ناصحیحی بوده که تاکنون در زندگی خود گرفته که سبب شده به درک صحیحی از موضوع نرسد . وقتی با عمق بیشتری به موضوع نگاه میکنم میبینم که چقدر خطاهای کوچک در تعداد زیاد ، چطور میتونه زندگی فرد رو آروم آروم به سمت نامعلوم و ناصحیحی ببره .
مشکل بعدی را در افراد پر مدعای نابلد دیدم . افرادی که در ظاهر از خود و مهارت های نداشته ی خود بت ساخته اند و برای اثبات و امتحان همان مهارت ها نیز حاضر نبودند خود را به یک آزمون 30 تا 40 روزه دعوت کنند .
افراد دیگری هم بودند که به لحظه ی تصمیم گیری رسیده بودند ، مستعد بر عملی کردن تصمیمشان نیز بودند اما فقط با یک نه شنیدن از فردی که شریک زندگیشان بود یا دوست صمیمی یا خانواده ی خود ، از مسیری که میتوانستند انتخاب کنند فاصله گرفتند .
چقدر تلخ است که تصمیمی که امروز باید گرفته شود تا آینده و سرنوشت خود را بسازیم ، به سادگی و با سهل انگاری در انتخاب همفکرهایمان و با یک مشورت نابجا گرفته نشود و ما را به سمت مسیر ناصحیحی سوق دهد .
تصمیم هایی از جنس استقلال و فرد گرایی که باید گرفته میشد تا فرد به خود فرصت انتخاب حرکت در مسیرهایی را میداد که شاید آینده ی او را متفاوت تر از تصور اطرافیانش میساخت .
پیشنهادی که برای ایجاد تغییر در این روند دارم در وهله ی اول مشخص کردن تکلیف با خودمان است . باید سوال بسازیم و دائماً از خودمان بپرسیم تا با درگیر شدن به پاسخ آنها به لحظه ای برسیم که خود را به عمل برسانیم تا تجربه ی اجرایی یک تصمیم شخصی را با تمام وجود درک کنیم و در طول مسیر تجربیات را ثبت و بررسی کنیم . یادمان باشد که یکی از موثرترین عوامل تاثیرگذار برای کسب تجربه ، صبر است . باید بدانیم که تجربه در گذر زمان کسب میشود و با مشخص کردن زمانبندی در مسیر انتخاب شده ، تلاش کنیم خود را بسنجیم .
از عوامل موثر دیگر ، انتخاب یک فرد به عنوان راهنماست . فردی که تجربیات خوبی داشته باشد و با عمل خود ، بلوغ خود را نشان داده باشد . باید در مسیرمان با او مشورت کنیم و راهنمایی بگیریم تا بتوانیم با خطای کمتری مسیر خود را به پیش ببریم .
متعهد باشیم و مستعد بر تصمیمی که گرفتیم عمل کنیم و با شنیدن نظرات منفی دلسرد نشویم .
اگر تلاش کنیم با این روحیه و نگاه تصمیم بگیریم دو اتفاق را تجربه میکنیم . یا به مسیر درست و مورد انتظار میرسیم و با تلاش مضاعف برای رسیدن به اهداف خود قدم برمیداریم و یا با تجربه ی شکست در مسیر انتخابی به ضعف ها و ناپختگی های خود پی میبریم و برای اصلاح آن جنس فکری و مدل ذهنی خود را برای رسیدن به مسیر مطلوب تغییر میدهیم .
3 دیدگاه روشن تصمیمی که باید با خود بگیریم
سلام اقای طهماسبی .
عصر بخیر .
به نظر من :
تصمیم گیری نیاز به زمان و انرژی ذهنی داره بسیاری از افراد مبتلا به ADHD، از دم صبح که ساعت به صدا در میاد تا موقع خواب درگیر هستن.تصمیم گیری های بزرگ رو نمیتونیم زمانی که مشغول هستیم انجام بدیم اگر میخوایم تصمیم بزرگی بگیریم، واسه خودمون وقت بذاریم و تصمیم خودمون رو ثبت کنیم، بعد در زمان اختصاص داده شده، تلفن خودمون رو خاموش کنیم و روی تصمیممون تمرکز کنیم .
حتی یه مکث کوچیک قبل از تصمیم گرفتن هم باعث می شه تصمیم بهتری گرفته بشه!
یادمون باشد که شهود یا «حس درونیمون» یه شاخص قوی برای تشخیص درستی تصمیم و تناسب آن با ارزشهامون هستش.
درود برجناب مهندس… مثل همیشه، تبریک… به امید استمراربیان تجربیات