داستان یک: چند سال پیش بود برای امور خیریه پیش یکی از پزشکانی که می شناختم رفتم تا در مورد این موضوع با او صحبت کنم. بعد حدود ۲ سال بود که او را می دیدم. طبق عادت و فرهنگ ما ایرانیان پرسید: وضع کار چطوره؟ منم که واقعا در آن سال وضع کارمان خوب بود گفتم: خیلی خوبه، خیلی. ما واقعا راضی هستیم. بعد گفت: وضعتون خوبه؟! مگه میشه. همه وضعشون خرابه. همه می نالند. چطور وضع شما خوبه. …
برچسب: برون گرا
مادرم معتقد بودند که حتما بچه ها قبل از مدرسه به آمادگی بروند. پس اولین حضور گسترده من در جامعه همان آمادگی بود، که رفتم. دوران ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان را در مدارس دولتی گذراندم. به دلیل میزان برخوردی که با هم مدرسه ایی های خود داشتم خُرد خُرد ارتباطاتم داشت شکل می گرفت. در حدی که در دبیرستان که 800 نفر در شیفت 1 و 800 نفر در شیفت 2 بودند، به جرات می توانم بگویم که حدود …
آخرین دیدگاه ها