در شیراز کتلتی درست می شود که بسیار متفاوت است و بخش زیادی از مواد اولیه آن را خمیر وسط نان باگت تشکیل می دهد. به نظر من که از کتلتی که با گوشت درست می شود هم بسیار خوشمزه تر است. با خودم داشتم به این فکر می کردم که چقدر مثال جالبی است برای ارزش آفرینی. با خمیر وسط نان باگت چه کاری می شود انجام داد؟! به نظر من هیچ
اما به ذهن یک نفر رسیده که با آن یک نوع غذا می شود درست کرد.
البته قبلا در مورد چلو ساده 4 هزار تومان و همان میزان چلو به صورت قالبی 6 هزار تومان هم گفته بودم که نمونه بارز ارزش آفرینی است.
از طرفی دیگر پیش خودم داشتم به آبگوشت فکر می کردم.
یکی از فلسفه های وجودی آبگوشت در قدیم استفاده از نان های کوچک و تکه شده ای بود که قابل استفاده نبود اما می توانستیم برای تیلیت از آن استفاده کنیم و با این غذا نان هایی که حتی دیگر قابلیت لقمه گرفتن هم نداشتند استفاده می شدند. گوسفندنگری به منابع در قدیم بیشتر بوده ظاهرا.
با تشکر
5 دیدگاه روشن ارزش آفرینی در کتلت، گوسفند نگری در آبگوشت
سلام و احترام
حميد جان
دو موضوع ارزش آفريني و گوسفند نگري كه به متمم إرجاع دادي را مطالعه كردم.
هر دو مبحث براي هزاران بار اين نكته را ياداوري نمود هر چقدر آگاهي جمعي بيشتر (قابل توسعه يافته تر) و فرهنگ سازي عميق تر باشد بر تعداد زندگان روي زمين افزوده ميشود و بازهم رسيدم به سوْال هميشگي ام: آيا آموزش و فرهنگ سازي كار كلان و دولت هاست يا فرد فرد جامعه خودشان شروع مَي كنند؟!
نمي دانم.
باتشكر
کار مشابهی رو هم اکثر رستوران ها فارغ از این که چه قدر ظاهراً با کلاس هستن انجام میدن.
تقریباً تو منو همه رستوران ها میشه سوپ رو دید. رستوران ها میان ته مونده غذاها و در کل هر چی اضافه اومده و میتونن باهاش یه سوپ درست کنن رو عملاً میریزن رو هم و ادویه و چاشنی بهش اضافه میکنن و یه سوپ ازش در میارن و به مشتری میفروشن. حالا اگه سوپ روز داشته باشن، خیلی لطف کردن و شاید فقط ته مونده غذاهای روز قبل رو تحویل بدن. 🙂
دقت کنید همون اول هم که مشتری میاد و گرسنه هست سوپ رو میارن تا احتمال این که سوپ مصرف بشه بالاتر بره.
البته کار قابل درکی هست. بالاخره تو هر رستورانی هر روز غذا زیاد میاد و برای این که هر روز نخوان ته مونده غذاها رو بریزن دور و در نتیجه یه مقدار ضرر مالی ببینن این کارو انجام میدن.
متاسفانه درست میگی
سوپ ماجراش یه جورایی همین شکله
سالاد هایی هم که اضافه میان رو هم متاسفانه با سس زیاد سرو می کنن، که کیفیت توش گم شه.
اقتصاد وقتی مریض باشه واقعا این کار ها اجتناب ناپذیر میشه یا خیلی خیلی سخت میشه. متاسفانه هر چیزی رو هم برای مشتری نمیشه شفاف توضیح داد.
در نظر بگیر که ما اولین کاری هم که بلدیم شکستن قیمته
حمید
فکر میکنم این گوسفند نگری به منابع در قدیم رابطه مستقیم با ضعف ساختار اقتصادی و بروز قحطی های مکرر داشته، هر چند ایرانیان به محض برخورداری از رانت سیاسی (پیش از صادرات نفت) و رانت های اقتصادی (پس از نفت) با تخصص و سرعت عجیبی به ماشین های حیف و میل و تباهی منابع تبدیل میشن. شاید این اخلاق ملی و تاریخی ما باعث شده باشه که بحث گوسفندنگری در استفاده از هر منبعی داغ بشه: زمان
با مهر
یاور
کاملا درسته
به خاطر اینکه گوسفندنگری از جنس مدیریت منابع هست و زیر مجموعه استراتژی حساب میشه
استراتژی هم زمانی معنا پیدا می کنه که منابع کم باشن وگرنه برای منابع نامحدود استراتژی معنا نداره.
سایدبار کشویی
درباره من
حمید طهماسبی هستم.
علاقهمند به کارآفرینی و مدیریت
در این سایت سعی می کنم از تجربیات و مشاهدات خودم در مورد کسب و کار و زندگی روزمره بنویسم. (برای خواندن درباره من کامل تر کلیک کنید)
دسته بندی مطالب
آخرین دیدگاه ها
نوشتههای تازه
پربازدید ها
لینک های مفید