به چه گذشته و می گذرد

به چه گذشته و می گذرد

آخرین مطلبی که نوشتم شهریور پارسال بود. هر چقدر کمتر بنویسم نوشتن برام سخت تر می شود.

بعضی وقت ها بر می گردم و پشت سر خودم را نگاه می کنم و خیلی تعجب می کنم از این همه اتفاق هایی که افتاده

چه شد که توانستیم جان سالم به در ببریم.

ما که از سال شهریور 95 جدی ترین کسب و کارمان را شروع کردیم دقیقا از فروردین 97 مشکلات پشت سر هم یکی پس از دیگری رگباری پیش آمدند.

97: فیلترینگ تلگرام، خروج ترامپ از برجام، بالا رفتن قیمت دلار، بلاک شدن اپ استور برای ایران از سمت اپل (لینک جزییات بیشتر)

98: سیل شیراز، ماجرای گرانی بنزین، قطعی اینترنت آبان، هواپیمای اوکراینی و آغاز کرونا (جزییات بیشتر)

99: کرونا و کماکان رشد دلار (لینک با جزییات بیشتر حوادث سال 99)

1400: و کماکان کرونا و رشد دلار (جزییات بیشتر)

1401: و کماکان رشد دلار و حوادث در این سال که دیگر به همه سال های قبل یک سور هم زده بود. (جزییات بیشتر)

و الان هم که فصل اول 1402 هستیم.

 

مدیریت احساسات و انگیزه برای هر شخص در این ایام بسیار مهم بوده و هست اما زمانی که به جز خودت چند 10 نفر دیگر هم هستند  و مدیریت احساسات و انگیزه آنان را هم داری، کار را کمی سخت تر و پیچیده می کند.

بعید می دانم در 50 سال گذشته سال هایی به سختی سال 96 تا پایان 1401 داشته باشیم، شاید زمان جنگ (اما آن موقع از بیرون می خوردیم)

سال 99 بود که برای خودم دو وظیفه اصلی تعریف کردم و با خودم شرط کرده بودم زمانی که هر 2 را انجام دهم دیگر وقت کمتری به صورت حضوری در خدمت از ما می گذارم: (شاید بعدا حوصلم شد تعریف کردم چرا صلاح دونستم حضوری نباشم)

  1. نقطه سر به سر خدمت از ما
  2. گرفتن چند مجوز

 

ساختن یک بیزنس خیلی چیزها را از آدم می گیرد، واقعا جزییات سال 98 و 99 را اصلا در خاطر ندارم. گاهی اوقات حس می کنم از سال 97 تا 1400 را ایران و در بین مردم نبودم.

انگار اصلا منی وجود نداشت و من رباتی بودم یا مثل بازی های پلی استیشن شخص دیگه ای دسته را در دست داشت و او به من می گفت کجا بروم و چه بکنم. کارهایی انجام شده که واقعا نیم دانم چطور در ان لحظه تصمیم گیری شده.

 

خیلی دوست داشتم که به اینجا بیشتر سر بزنم و بنویسم چون هم می توانم مطالب را دسته بندی شده و تر تمیز اینجا داشته باشم هم اینکه وقتی به نوشته هایم مراجعه می کنم بیشتر متوجه می شوم که این روزها دغدغه هایم حول چه چیزهایی بوده است.

برای من رسیدن خدمت از ما به اینجا جالب است، همچنین رسیدن به هدف (Target) در ایران جالب است، چون ایران کشور تارگت گذاشتن ها و نرسیدن هاست (حدس زدم خیلی جمله تلخه خواستم پاکش کنم، اما به نظرم گفتنش بهتر از نگفتنش است)حالا وقتی می بینی در کنار خودت کلی افراد دیگر هستند که رشد کردند و با چشم خودشان و کمک خودشان رسیدن یک هیچ به یک بیزنس را دیده اند خیلی برای من جالب ئ آموزنده است.

رسیدن به این نقطه خدمت از ما هم شانسی هم نشانسی:

شانسی است چون دقیقا همان کاری بوده که من دوستش داشتم. برای منی که به معنای واقعی عاشق کارآفرینی ام و اگر روزی بخواهم ان را کنار بگذارم واقعا دیگر نمی دانم چه چیزی به من لذت می دهد.

شانسی است که خدمات در این برهه از کشور که وضع مردم خراب تر می شود، بیشتر بازارش رشد می کند.

اما از طرفی شانسی نیست را چه زمانی متوجه می شوم، وقتی که یکسری دوستان از من می پرسند اشتباهاتتان در سال های گذشته چه بوده، برگردی چه چیزی را تصحیح می کنی و من می گویم هیچی چیز، همه چیز درست در جای خودش است. (شاید هم من در توانایی یادگیری ضعیف هستم اما وابستگی علت ها بهم را هم جدی می گیرم)

این یک سال گذشته مشغول برگشتن به عقب و نوشتن علت ها هستم تا بتوانم بارها آن را تکرار کنم و ایرادهای آن را تصحیح و نقاط قوت را تحکیم بخشم.

در سال های قبل ما به دلیل اینکه توانایی جذب نیروی متخصص را از لحاظ مالی نداشتیم مجبور بودیم که برای هر پوزیشنی کارآموز بگیریم. خودمان هم که کار را بلد نبودیم اما به طرز لذت بخش و با شیب قابل توجه ای رشد کردیم. همین می شود که امروز همه بچه های شرکت با دل و جان پشت خدمت از ما هستند.

 

انگیزه های کارآفرینی من: (دوست دارم در این مورد بیشتر بنویسم)

  • خارج از چارچوب رفتار کردن
  • خلاف عرف بودن
  • ریسک کردن
  • حساس بودن روی کیفیت تصمیم گیری و کمال گرایی
  • دقت در صحبت و انتخاب کلمات

 

پی نوشت: دوست دارم بیشتر بنویسم اما برای من که 9 ماه نبودم فعلا بسه، امکان داره تسمه تایم پاره کنم.

 

5/5 - (5 امتیاز)

2 دیدگاه روشن به چه گذشته و می گذرد

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.