چند سال پیش بود که داشتم به یکی از دوستان می گفتم که باید تلاشمان را بیشتر کنیم تا جوان هستیم بتوانیم سرمایه ای جمع کنیم.
در جواب به من گفت: ببین حمید، من همین الانم می تونم 3 برابر درآمد الان را داشته باشم ولی می خوام چیکار
و این داستان ماهیگیری را برای من تعریف کرد:
یک زمانی یک نفر در قایق خودش می رفت برای ماهیگیری و روزی چندتا ماهی می گرفت و تنها به میزان نیاز برای مصرف روزانه این کار را انجام می داد. یک روز شخصی به او می گوید، می دانستی اگر بتوانی هر روز سه برابر این مقدار ماهی بگیری می توانستی آنقدر که نیاز داری مصرف کنی و بقیه را بفروشی؟
ماهیگیر می گوید: خُب آن وقت چه می شود؟
تو بعد از یک مدت می توانی یک قایق بزرگتر تهیه کنی و با تور ماهی بگیری
ماهیگیر می گوید: خُب آن وقت چه می شود؟
بعد از فروش ماهی ها می توانی چند نفر را استخدام کنی که به تو کمک کنند ماهی های بیشتری بگیری
ماهیگیر می گوید: خُب آن وقت چه می شود؟
می توانی برای این موضوع یک کشتی تهیه کنی با خدمه های بیشتر، که ماهی های بیشتر بگیری
ماهیگیر می گوید: خُب آن وقت چه می شود؟
از سود فروش این همه ماهی می توانی یک کارخانه برای بسته بندی ماهی و سایر محصولات مربوط به ماهی تاسیس کنی
ماهیگیر می گوید: خُب آن وقت چه می شود؟
می توانی محصولاتت را صادر کنی و به یکی از بزرگترین صادر کنندگان این زمینه تبدیل شوی
ماهیگیر می گوید: خُب آن وقت چه می شود؟
دیگر از لحاظ مالی تامین هستی و می توانی برای دوران بازنشستگی خود یک قایق کوچک تهیه کنی و هر روز برای تفریح ماهیگیری کنی و چندتا ماهی صید کنی
ماهیگیر می گوید: خُب من که همین الان هم همین کار را می کنم!
بعد از اینکه داستان تمام شد. من دیگر هیچ چیز نگفتم.
نه به خاطر اینکه متقاعد شده باشم، به دلیل اینکه آنقدر این گزینه ها تفاوت داشتند که نمی دانستم از کجا شروع کنم به گفتن. در نتیجه بیخیال کل صحبت شدم و سعی کردم بیشتر راجع به گوسفندهای مکه و رطوبت هوا صحبت کنم.
از آن سال، 8 سال می گذرد و من هنوز از هضم این موضوع عاجزم.
با تشکر
9 دیدگاه روشن باور کن اینا با هم فرق دارند
من فكر مي كنم بعضيا عادت دارن همه چيز رو براي خودشون ساده كنن كه دردشون نياد. نگاه كودكانه و خامي كه تلاش مي كنه از هر داستاني همون پيامي رو بگيره كه با الگوي فكريش همخواني داره.
اين دو تا فرق دارند، خيلي هم فرق دارند. اونقدر فرقشون زياده كه فقط يك ذهن عقب مونده مي تونه اين دو تا رو يكي ببينه.
سلام حمید.
به نظرم کار خطرناکی که ما میتونیم بکنیم اینه که با شنیدن یک داستان کل مسیر زندگیمون رو تغییر بدیم و شفاف، جلوی خودمون قرار بدیم.
اینکه سریع با شنیدن یک داستان یا حکایت،. بگیم «خب راست میگه. پس از این به بعد منم دیگه دنبال فلان کار نرم یا برم» و تازه، بقیه رو هم ارشاد کنم که راه درست زندگی و لذت رو پیدا کنن :))
سلام محمدرضا
آره باهات موافقم
البته بگم که من کلا با تغییرات آنی زیاد مخالف نیستم، چون تغییر آنی بیشتر شنان از جو زدگی هست.
سلام محمدرضا
به نظر من زود قضاوت کردن و اعتماد بیش از حد به اطلاعاتمون و بررسی همه چیز با آن دیدگاه کمی خطرناکه و ریشه در اعتماد به نفس کاذب و عدم شناخت کافی از خود آدم هست
البته این ها نظر منه
سلام حمید جان
از آدمایی که ورد زبونشون «خب که چی» هست باید بشدت دوری کرد همانگونه که از طاعون
اینا مدل ذهنیشون اینه که ما که آخرش میمیریم و دیگی که مال من نجوشه سر سگ توش بجوشه !
من بودم به این دوست میگفتم بیا و 30 راه برای خرج کردن اون دوبرابر مازاد درآمدت پیدا کن.
اولیش هم میتونه کمک به جایی مثل موسسه محک باشه.
بعید میدونم در یه هفته کمتر از 300 امتیاز به ذهنش برسه.
راستی سلام حمید جان 🙂
اصلاح: “امتیاز” -> “مورد”
سلام هیوا جان
هیوا بعضی جاها فقط باید left بدی. (پیرو گروه های تلگرام این لفظ رو گفتم)
اصلا بیا اینجوری فکر کنیم که نخواهیم به کسی هم کمک کنیم. (که قطعا با حرفت موافقم)
آخه نباید آدم پس انداز داشته باشه برای روزی که یک اتفاق پیش بینی نشده بیفته. شاید یکی از عزیزان آدم دچار مشکلی بشه.
هیوا باور من برای کارهای خیریه اینه:
به نظر من همه آدم های دنیا مشکل دارند، همه
حتی اونی که تا 12 می خوابه و ماشینش چند میلیارد هست و … مشکلش اینه که امشب سه تا مهمونی دعوت شده کدوم رو بره که بیشتر بهش خوش بگذره، حالا تو انتخابش مونده، تا اون کسانی که مشکلات بسیار دلخراش و جدی دارند.
پس اگر این اصل رو بپذیریم که همه مشکلات دارند یا انگار یه قانون نانوشته است که باید داشته باشند، خوب ما بیایم مشکلات دیگران را مشکلات خودمون کنیم.
من به این روش میگم “خود یقه گیری”
اگر دقت کنی انگار هر مشکلی یقه یه نفر رو گرفته
نمره یقه دانشجو
نان و رفاه یقه پدر
اجاره را سر وقت گرفتن یقه مالک
مخارج و اجاره یقه مستاجر
و …
خوب ما اگر قبل از اینکه این اتفاق ها برای خودمان بیوفته، بریم مشکلات کسان دیگر را مشکلات خودمان کنیم و در حل مشکل به آن ها کمک کنیم (خود یقه گیری) زیاد دچار مشکلات شخصی نمی شویم. من حدود 5 سالی هست که این کار را می کنم از نتایجش راضی ام.
امیدوارم منظورم رو درست تونسته باشم برسونم.
موافقم حمید جان،
البته من بیشتر دوست دارم اگه بتونم به کسایی کمک کنم که دنیا روی بدش رو بهشون نشون داده و مشکل از خودشون نیست مثلا کسی که سرطان داره یا بچه ای که فقیره و ..
بعضی هارو بهتر هست با مشکلاتشون رها کنیم که خودشون حلش کنن و در نتیجه قوی بشن و رشد کنن.
سایدبار کشویی
درباره من
حمید طهماسبی هستم.
علاقهمند به کارآفرینی و مدیریت
در این سایت سعی می کنم از تجربیات و مشاهدات خودم در مورد کسب و کار و زندگی روزمره بنویسم. (برای خواندن درباره من کامل تر کلیک کنید)
دسته بندی مطالب
آخرین دیدگاه ها
نوشتههای تازه
لینک های مفید
پربازدید ها