فکرمی کنم که دیگر همه می دانیم که بهتر است مطلق صحبت نشود، اما با آگاهی به این موضوع علاقمند بودم که اشاره کنم که تیم به نظر من مهمترین بخش یک بیزنس است و در ایران حتی، مهمتر از مهم
خیلی از دوستان و فعالان کسب و کار از سیستم کاغذ بازی و قوانین دست و پا گیر دولتی و اداری معترض هستند، اما من اجازه می خواهم یک سطح قبل تر از آن را بررسی کنیم. یعنی تیم سازی
تیمی باید تشکیل شود تا بیزنسی باشد که حالا درگیر کارهای بروکراتیک شود.
اعضای تیم برای اینکه بتوانند آنطور که باید در سِمَت خود بدرخشند و اثر بخش باشند، می بایست مهارت های نه تنها قابل قبول بلکه درخشنده و چشم گیری داشته باشند.
پس حضور افرادی که دغدغه توسعه مهارت داشته باشند در تیم خیلی مهم است. شاید کسانی باشند که بسیار در کار خودشان حرفه ای باشند اما اگر فکر کنند که دیگر نیازی به توسعه مهارت ها نیست معمولا در تیم نباید جایی داشته باشند. (البته یکی از تعاریف افراد حرفه ای داشتن دغدغه توسعه مهارت و رشد است، پس عدم دغدغه برای توسعه مهارت در مثال من، در دل خود پارادوکسی به همراه دارد).
صحبت من در تیم سازی همیشه این بوده و هست:
همه باید با 100% ظرفیت خود بیایند
حتی برخی مواقع در جهت تکمیل این موضوع مثالی می زنم:
بیاید اینگونه تصور کنیم که در جیب من پنج هزار تومان کلا موجود است و در جیب شما یک میلیون تومان
قرار است هر دو ما با 100% ظرفیت خود بیایم. پس من با پنج هزار تومان و شما می بایست با یک میلیون تومانتان وارد شوید. بعید می دانم شخصی پیدا شود و بگوید این اشتباه است و ما با 100% مان وارد نشده ایم و از طرف دیگر بعید می دانم شخصی پیدا شود و پنج هزارتومان من را با یک میلیون تومان شما یکسان در نظر گیرد. فارغ از الاعمال بانیات پس باید علاوه بر ورود با 100% ظرفیت، جمله ی دیگری به نوشته بالا اضافه کنیم:
همه باید با 100% ظرفیت خود بیایند
و برای افزایش ظرفیت خود تلاش کنند
اگر بخواهیم تا اینجا یک جمع بندی خلاصه داشته باشیم:
برای انجام بیزنس به یک تیم و برای داشتن یک تیم به اعضایی نیاز داریم که با تمام ظرفیت ها و دغدغه افزایش ظرفیت ها وارد شوند.
بخش عمده ای از افزایش ظرفیت به توسعه مهارت های فردی بخصوص مهارت های مورد نیاز مجموعه، باز می گردد.
پس پیش نیاز بیزنس، تیم و پیش نیاز تیم، مهارت و پیش نیاز مهارت ؟؟ (که همان محور اصلی این مطلب است)
این ؟؟ چیست؟
این ؟؟ همان چیزی است که باعث شده تیم سازی در ایران بسیار سخت باشد و به دلیل سخت بودن، به منبعی کمیاب تبدیل شود. همه ما می دانیم منبعی که کمیاب می شود ارزشش بالا می رود. تقاضا برای تیم هست، اما عرضه نسبتا تعطیل است.
با راه اندازی هر روزه کسب و کارهای نوپا (استارتاپ ها) هر روز تقاضا بیشتر می شود و هر روز ارزش تیم بالاتر از روز گذشته. (ایکاش به جایی که یک سری سرمایه گذاری در زمین، خودرو، طلا و دلار می کردند در بخش ساخت افراد با مهارتهای بالا سرمایه گذاری می کردند و بعد در ازای فروش آن ها به استارتاپ ها و شرکت ها پول خیلی خوب دریافت می کردند. هم ارزش افرینی شده است برای اقتصاد کشور و هم پرورش نیروی کار و منابع انسانی انجام شده است) – البته این صرفا یک ایده خام است، پس لطفا از هرگونه تحلیل و ایرادگیری از آن بپرهیزید. اما احساس می کنم توانسته ام منظورم را منتقل کنم، اگر نتوانسته ام پس این پاراگراف را نادیده بگیرید.
برگردیم به ؟؟ خودمان
سلامت روانی
به نظر من و با توجه به تجربه فعلیم در حضور در کسب و کارها و تیم سازی، سلامت روانی پیش نیاز کل صحبت ماست.
سلامت روانی چیست؟
سلامت روانی را در گوگل سرچ کنید و اگر در حوصله اتان می گنجد 10 نتیجه موجود در صفحه اول گوگل را بخوانید.
ادعا نمی کنم با این کار می توانیم بگوییم سلامت روانی چیست، اما می توانیم متوجه شویم سلامت روانی شامل چه چیزهایی نمی شود و مفهوم پردازی این کلمه در ذهن همه ما حدودا یک معنی پیدا می کند.
یکی از علائم پایین بودن سلامت روانی، آستانه صبر و تحمل پایین است.
مواردی که باعث می شود سلامت روانی در خطر باشد:
- عدم تحرک فیزیکی یا تحرک بسیار کم
- تغذیه نا مناسب
- کمیت و کیفیت نا مناسب خواب
- بزرگ دیدن بیش از حد نقاط ضعف
- انزوا
- تشویش و اضطراب همیشگی
- …
[لینک مرتبط : کارگاه عزت نفس]
آنقدر در جامعه کیفیت زندگی پایین آماده و از هر طرف مردم در فشار هستند (هم از درون مرزی و هم از برون مرزی) که سرخوردی به وفور دیده می شود. عزت نفس که تمام دارایی یک نفر است معمولا لب پر یا سوراخ سوراخ است.
از محور اصلی صحبت دور نشوم.
بستر برای کشت و برداشت مهارت، سلامت روانی افراد است. ما در بستر و حاصل خیزی خاک به مشکل و معضل برخورد کرده ایم. همین باعث شده است که ما در تیم سازی با مشکلات بسیار بزرگی مواجه می شویم.
تا جایی که می توانیم برای تیم سازی به سلامت روانی افراد بیشتر توجه کنیم. این موضوع در تهران که پایتخت تجاری و سیاسی ایران است کمی مشکل تر است. البته سایر شهر ها هم به دلیل کمبود نیرو انسانی و پایین بودن جامعه آماری کار را به همان اندازه مشکل می کند.
پی نوشت خیلی بی ربط: شاید یک از دلایل طلاق این باشد که ما از فرط تنهایی به کسی که به زندگی ما وارد شده است بله گفته ایم.
پی نوشت: یکی از تِم های امسال من تیم سازی است. تمام این نوشته حاصل تجربه شخصی من است که نه جامعه شناس هستم و نه منتور. این نوشته صرفا نظر شخصی است.
با تشکر
1 دیدگاه روشن چرا می گویم در ایران تیم مهمترین بخش است
همیشه فکر میکردم که اگه به اندازه کافی پول یا همون سرمایه داشته باشی به راحتی میتونی بهترین هارو پییدا کنی
اما الان که سرمایه رو جور کردم و نیاز دارم به ساخت یک تیم کوچیک دارم متوجه میشم که سرمایه واقعی همون تیم بوده و نه ثروت مادی !
و واقعا چقدر این پروژه به ظاهر آسان انتخاب و گزینش یک عضو مهم و سخته البته که با سرمایه خیلی زیاد میشه آزمون و خطا کرد و به جای خوبی رسید اما اون اتلاف وقت و هزینه رو نمیشه جبران کرد ضمن اینکه هیچ کس در شروع اون سرمایه اولیه رو نداره.