نمی دانم چرا مدتی است دائما یاد این شعر از پابلو نرودا شاعر شیلیایی که ترجمه اش از احمد شاملو است، می افتم.
با اینکه در رشته عمران درس خوانده ام و سر و کارم با فولاد و بتن بوده اما شعر با روحیاتم سازگار است و جالب تر اینکه خیلی از استادان دانشگاهمان هم، همین روحیه را داشتند.
به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر سفر نكنی
اگر كتابی نخوانی
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی
اگر از خودت قدردانی نكنی
به آرامی آغاز به مردن میكنی
زمانی كه خودباوری را در خودت بكشی
وقتی نگذاری دیگران به تو كمك كنند
به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر برده ی عادات خود شوی
اگر همیشه از یك راه تكراری بروی
اگر روزمرگی را تغییر ندهی
اگر رنگهای متفاوت به تن نكنی
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی
به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر از شور و حرارت
از احساسات سركش
و از چیزهایی كه چشمانت را به درخشش وامیدارند
و ضربان قلبت را تندتر میكنند
دوری كنی…
به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی
اگر ورای رویاها نروی
اگر به خودت اجازه ندهی
كه حداقل یك بار در تمام زندگی ات
ورای مصلحتاندیشی بروی…
امروز زندگی را آغاز كن!
امروز مخاطره كن!
امروز كاری كن!
نگذار كه به آرامی بمیری.
با تشکر
2 دیدگاه روشن به آرامی آغاز به مردن می کنی …
به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر برده ی عادات خود شوی
اگر همیشه از یك راه تكراری بروی
یه مثال که به ذهنم رسید برای این قسمت : اگر همیشه از مسیر A سر کار میری، امروز از مسیر B برو.
من صبح ها هم که سر کار میام، از یه مسیر نمیام:)
چه خوب و به موقع بود برام این متن
من تو فکر اینم هر روز یه کار هیجان انگیز بکنم ولی خوب یکم سخته :)))
تو پیام قبل آدرسم اشتباه بود 🙂