با نقطه ضعف های خود چه کنیم

مدتی است که مشغول خواندن کتاب “5 نقطه قوت خود را بشناسید” بودم. واقعا کتاب بی نظیری است (اما خوانش آن بسیار سخت و زمان بر است). علاوه بر تاکید این موضوع که بر نقاط ضعف خود تمرکز نکنید و فقط روی نقطه قوت خود تمرکز کنید (البته به صورت تجربی هم من به این نکته رسیده بودم و 6 سال پیش مطلبی نوشته بودم) اما پیش خودم فکر می کردم که نمی شود که هیچ کاری هم نکرد. در ادامه تجربه خودم و مطلبی که از این کتاب در مورد نقطه ضعف ها دستگیرم شد را برایتان می نویسم.

با نقاط ضعف خود چه کنیم:

1- آن ها را فقط با 10 (از 20) پاس کنیم: در گذشته مطلبی نوشتم تحت عنوان “پاس نشیم، هیچی نمیشیم” (که پیشنهاد می کنم مطلب با کامنت های آن را بخوانید).
به نظرم تا حدی که آن نقطه ضعف ما را زمین نزند می شود کاری با آن نداشت، اما نمی توان گفت من مدیر خوبی هستم اما به بچه ها و همکاران فحش میدهم، آن وقت برای هیچ کس اهمیتی ندارد ما چقدر توانایی داریم.
یکی از راه هایی که می توان آن را بهبود داد (در حد پاس کردن) میکرواکشنی رفتار کردن است.

2- با نقاط قوت آن را بپوشانیم:
به عنوان مثال اگر من آدم به شدت درونگرایی هستم و این را ضعف در خودم می دانم و از اینکه نمی توانم دوستی داشته باشم یا رابطه پیداکنم رنج می برم، می توانم روی مهارت همدلی خودم کار کنم که حداقل سنگ صبور خیلی آدم ها باشم و آن ها برای خالی شدن پیش من بیایند یا اینکه برنامه نویس خوبی باشم و بتوانم در یک تیم برایشان انقدر خلق ارزش کنم که همهمن را دوست داشته باشند و بتوانم دوستان زیادی پیدا کنم.

3- این ضعف را با هم تیمی یا شخص دیگر بپوشانیم:
در کل یکی از خوبی های کار تیمی دقیقا همین است که نقطه ضعف شما می تواند نقطه قوت شخص دیگری باشد و آن کار را خیلی راحت تر با استهلاک کمتر و با کیفیت تر از شما دلیور کند. دقیقا رابطه من با شرکای خودم هم همین کار را برای ما انجام می دهد.

4- یک مدت به کل قیدش را بزنیم:
هر چه را نقطه ضعف می دانم برای یک مدت کوتاه به کل کاری به آن نداشته باشیم، دقت کنیم ببینیم چه اتفاقی می افتد اگر حتی از اینی هم که هست ضعیف تر باشد. آیا تاثیر بزرگی بر زندگی ما می گذارد؟

پی نوشت: در ابتدای کتاب آماری داده شده بود که برای من خیلی جالب بود.