این داستان: نَه بیشتر

بعد از انتخابات و بدست آوردن یکسری تجربه از آن مشاهدات، تصمیم گرفتم قسمتی از سایت را به “سریال تجربه مشاهدات” اختصاص بدهم و هر دفعه داستانی را برای شما نقل کنم.

داستان این دفعه هست : نَه بیشتر

حدود دو سال پیش بود(اگر اشتباه نکنم)، محمدرضا شعبانعلی تصمیم گرفت که دیگر به اینستاگرام سر نزند. (شدت این تصمیم را فرضا 8 از 10 در نظر بگیرید)

تعدادی از افرادی که محمدرضا شعبانعلی را خیلی قبول داشتند (من هم او را خیلی قبول دارم) پیش خود گفتند: پس ما هم اکانتمان را غیر فعال می کنیم – اصلا از اینستاگرام کامل بیرون می آییم.

من حدس می زنم پیش خود اینگونه فکر کرده اند که محمدرضا شعبانعلی در اینستاگرام هست، ولی حضور فعال ندارد، من اگر اکانتم را کامل از بین ببرم از آن هم یک گام جلوترم. (شدت تصمیم 10 از 10)

هیچ چیز مشکلی نداشت و همه از تصمیم خود راضی، تا رسیدیم به روزهای انتخابات و ارزش رسانه و رسانه داشتن بیش از پیش خودش را نشان می داد.

زمانی که محمدرضا شعبانعلی تنها دو پست تاثیر گذار را بارگذاری کرد و همه شوکه شدند. این حرکت خیلی ها را تحت تاثیر قرار داد و در نوع خود بسیار کمک بزرگ و شایانی بود.

داستان همین جا تمام می شود اما دو تا نکته دارد:

  1. اگر یک نفر را قبول دارید و می خواهید از رفتار او کپی کنید نه مدل ذهنی او، سعی کنید رفتارش را در همان شدت انجام دهید نَه بیشتر
  2. حرف مردِ احمق یکی است

با تشکر

حمید طهماسبی

 

4.3/5 - (14 امتیاز)

8 دیدگاه روشن این داستان: نَه بیشتر

  • به نظر من تقلید محض از هیچ کسی درست نیست. هر آدمی مجموعه ای دور خودش برای زندگی دارد که طبق آن مجموعه قوانینش را می سازد. ممکن است محمدرضا زندگی اش را بتواند بدون ایمیل و موبایل بگذراند. من هم آرزو دارم کاش یک چند وقتی مخابرات موبایلها را قطع کند تا خلاص شوم. ولی مجموعه زندگی من نمی تواند از این دو صرف نظر کند.
    من تقریبا تمام وبلاگ محمدرضا را خوانده ام. خیلی هم از آن استفاده کرده ام. ولی مدل ذهنی هرکسی بسته به جمیع جهات زندگی اش باید شکل درستی بگیرد وگرنه مثال کبک و کلاغ می شویم.

    • سلام باران
      من با نظر تو موافقم
      ما ها باید بگردیم درآخر لباسی که به تن خودمان بنشیند را پیدا کنیم
      ولی مقدمه این ماجرا شناخت مدل های ذهنی بسیار است. بعضی از اعمال آدم ها در پشت خود دلایل بسیاری دارند و ما اگر آن دلایل را ندانیم به پیروی کورکورانه مشغول شده ایم.
      نکته بی ربط: اسم “باران” به نظر من خیلی زیباست
      نکته کمی مرتبط: از هر کدام از کارهای محمدرضا ساده نمی شود گذر کرد

  • حمید جان خیلی خوب از مشاهداتت گفتی و این مثال کامیون توی کامنت ها هم برام جالب بود و آموزنده، من به شخصه از تکنولوژی و فضاهای مجازی گریزانم شاید بخشی از آن به دلیل درونگرایی ام باشد اما سعی می کنم از رفتارهای دوستان الگوهای مناسبی بردارم و در رفتارهای دیجیتالم:) تغییراتی ایجاد کنم.

  • حمید،
    محمدرضا از ایمیل و موبایل هم استفاده نمی‌کنه. تو کلاس مذاکره شریف گفت.

    • چه جالب
      اتفاقا حرف من هم همینه دیگه علی
      من میگم خیلی خوبه که بدانیم یک آدم بزرگ چیکار می کنه و چیکار نمی کنه
      در آخر بسته به موقعیت خودمان رفتار کنیم
      شخصی مثل من اصلا چیزی به جز تماس از واتس اپ و اسکایپ را نمی فهمم. اصلا نمی دونم مردم چرا هنوز پول برای صحبت کردن به مخابرات می دهند
      – خیلی از cloud تلگرام استفاده می کنم
      – از گوگل درایو
      من از تکنولوژی در جهت سهولت استفاده می کنم ولی در آن غرق نمی شوم و تبدیل به خود هدف نمی شوند.

  • سلام حمید جان
    جا داره من یه #خودافشایی کنم و بگم که من هم مدتی اینستام رو بسته بودم، یعنی سر نمی زدم. اما بعد از مدتی نتونستم مقابل این وسوسه وایسم. الان هم فقط در حد یه چک کردن سادست. نه بیشتر. نه پستی منتشر می کنم نه لایک می کنم.
    به نظرم آدم سبک بال بیاد، سبک بال هم بره؛ هم به نفع خودشه هم دیگران.
    ممنون نوشتی.

    • سلام سینا جان
      خیلی خوشحالم که اینجا کامنتت را می خوانم
      سینا یادمه یکی از دوستانم تعریف می کرد :
      یکبار یکی از دوستانش در جاده می رفتند، و کاملا چسبانده بودند پشت کامیون جلو.(خوب وقتی پشت کامیون می روی، علنا دیگر جاده را نداری) یکدفعه کامیون در حد کمی دستش را داد راست و دوباره صاف کرد. می گفت ما هم همان کار را کردیم. یکدفعه دیدم یک سنگ بزرگ کف جاده بود.
      یعنی اگر آن به سمت راست رفتن(تقلیدی) کوچک نبود اتفاق ناخوشایندی می افتاد
      صحبت من هم همین است
      اگر پشت یک نفر می روی و جاده را نمی بینی موظفی که حرکات کوچک را هم توجه کنی (البته این جمله را برای یاد آوری به خودم نوشتم)

    • سینا به نظرم ما دو نحوه استفاده از شبکه‌های اجتماعی داریم. یک حالت منفعل و یک حالت فعال. حال منفعل اینه که صرفاً مصرف کننده محتوا هستیم و ناشناس می‌آییم و اطلاعات می‌گیریم و می‌رویم ولی حالت فعال که -هدف سازندگان شبکه‌های اجتماعی هم همین هست- ارتباط و گپ و گفت با دیگران و کامنت گذاشتن هست. منم خودم بعضی موقع‌ها هشتگ‌ها تو اینستاگرام سرچ می‌کنم یا به کانال‌های تلگرامی سر می‌زنم ولی از اینکه کاربر فعال بشم گریزانم.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.