مشتری مداری

داستان کوتاه یک:

چند سال پیش از جایی که کباب می گرفتیم، بهش گفتم: چرا شما سفارش تلفنی نمی گیرین؟

گفت: نمی گیریم دیگه

گفتم: آخه ما مشتری شما هستیم

گفت: ما فقط مشتری ثابت داریم، همه اینجا مشتری ما هستن

 

داستان کوتاه دو:

یکی از بهترین رستوران های بیرون بر اطراف رفتم. گفتم: ببخشید شما صبحانه هم دارید؟

گفت: بله

گفتم: میشه یک منو لطف کنید، که من ببرم و داشته باشم.

گفت: از همین عکس بگیر

 

داستان کوتاه سوم:

حدود 8 سال پیش بود خودم را متقاعد کردم که یک کفش اسپورت به قول گفتنی مارک بخرم

زمانی که کفش مورد نظر را انتخاب کردم، دیدم خیلی روی کفش سوراخ سوراخ داره (مدلش بود)

به فروشنده گفتم: نکنه این بغلش از این سوراخ های روش پاره شه؟

گفت: اگر پاره شد بیارینش

3 ماه بعد پاره شد، دقیقا از همان جایی که حدس زدم

وقتی بردم پیش همون دوست عزیز گفت: خیلی هم خوب. آوردیش دیگه

با خودم فکر کردم، دیدم راست میگه. گفت بیارش ببینم، نگفت که بعد از اینکه دید دقیقا قراره کاری کنه

 

به نظر شما باز هم باید اعتقاد داشته باشیم وضع بازار و کاسبی خوب باشد؟

 

با تشکر

حمید طهماسبی

 

4.7/5 - (15 امتیاز)

1 دیدگاه روشن مشتری مداری

  • با سلام و عرض احترام
    باوجود همه حقايق موجود در خصوص بازار همچنان كسب و كار سنتي در گردش مَي باشد.
    تقريبا هر روز از خودم اين سوْال رو مَي پرسم خوب چرا؟ چطور ممكنه؟
    و پس از گذراندن يك روز كاري مجدد به اين جواب ميرسم: ما در كشوري با فرهنگ مصرف گرايي محض زندگي مَي كنيم. چالش بزرگ زندگي مون چي بخورم؟ چي بپوشم؟ و يك طبقه بالاتر كجا بخوابم ؟ مَي باشد.
    پس كسب و كار اينچنيني همچنان رونق دارد.
    با تشكر

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.