هم جای خودت، هم طرف مقابل

در باب تعریف مدیر، آقای دکتر سعید شهباز مرادی در یکی از کلاس هایشان گفته بودند:

یک مدیر می بایست،

۱/۵ روانشناس

۲/۵ روانشناس اجتماعی

۲/۵ جامعه شناس

۲/۵ مردم شناس

۳/۵ سیاستمدار

باشد. همه این ها را که با هم جمع کنید می رسید به عدد ۱۰/۵=۲٫

کاملا درست است، یک مدیر باید جای دو نفر فکر کند، هم خودش هم طرف مقابلش.

تعریف مدیر به همین جا ختم نمی شود، حالا باید تمام کلماتی را که استفاده کردیم معنایشان را متوجه شویم.

حدود ۲ ماه تحقیق کردم تا معانی هر کدام از کلمات بالا را متوجه شوم.

 

تعریف روانشناس (psychology) :

روانشناسی علمی است که به بررسی علمی رفتار و فرآیندهای ذهنی می‌پردازد.

منظور از «رفتار» در روان شناسی ، آن دسته از فعالیت‌های جاندار است که بوسیله یک جاندار دیگر یا با دستگاه‌های آزمایشگاهی قابل مشاهده است.

در این تعریف سه کلمه مهم هستند. علم ، رفتار و فرآیندهای ذهنی . پس به تعریف این سه کلمه می پردازیم :

علم : روانشناسی به عنوان یک علم برای مشاهده، توصیف، پیش بینی و تبیین رفتار از روش های نظاممندی استفاده می کند. روانشناسان مطالعات خود را خیلی دقیق و موشکافانه طراحی می کنند. در روانشناسی مطلوب این است نتایج حاصل ، رفتار شمار زیادی از آدم ها را تو صیف کند.

رفتار : رفتار هر کاری است که ما می توانیم انجام دهیم و بصوررت مستقیم قابل مشاهده است، مثل بوسیدن، گریه کردن نوزاد یا موتور سواری. البته طی سالهای اخیر رفتار را جور دیگری تبیین می کنند و رفتار را نتیجه ی هر گونه پاسخ به محرک می دانند و این رفتار می تواند هم قابل مشاهده و هم غیر قابل مشاهده باشد.

فرآیند های ذهنی : فرایند های ذهنی همان افکار احساسات و انگیزه هایی هستند که ما انسانها در درون داریم و قابل مشاهده نیستند. اگر چه افکار و احساسات را نمی توانیم ببینیم ولی واقعیت دارند ( مثل خاطره ی موتور سواری ) .

 

تعریف روانشناس اجتماعی (social psychology) :

روانشناسی اجتماعی، مطالعه‌ی علمی و روشمند شیوه‌ی فکر کردن، احساس کردن و رفتار کردن انسان‌ها در حضور مستقیم و ضمنی دیگران است.همچنین مطالعه‌ی رفتار و افکار و احساسات انسان‌ها، وقتی به عکس‌العمل دیگران – که در آن زمان و مکان نیستند – فکر می‌کنند، در حوزه روانشناسی اجتماعی قرار می‌گیرد.

هر جا که انسان‌ها در یک محیط اجتماعی قرار می‌گیرند و رفتار و نظر و احساسات دیگران بر روی رفتار و دیدگاه و احساسات آنها تاثیر می‌گذارد، پای روانشناسی اجتماعی به میان می‌آید.

روانشناسی اجتماعی شاخه ای از روانشناسی است که بر جامعه تمرکز دارد.

به گفته ی گوردن آلپورت، روانشاس، روانشناسی اجتماعی رشته ای است برای درک و چگونگی تاثیر گیری افکار، احساسات و رفتارهای اشخاص از دیگر انسان ها ، چه واقعی ، چه خیالی و چه ضمنی ، از روش های علمی استفاده می کند.

روانشناسی اجتماعی شامل زمینه هایی از قبیل درک اجتماعی، رفتار گروهی، پرخاشگری، تعصب، انطباق، رهبری و … می باشد.

اساس روانشناسی اجتماعی به زمان افلاطون باز می گردد که در آن زمان به عنوان “ذهن جمعیت” شناخته می شد. اما توجه اصلی به این رشته از جنگ جهانی دوم به بعد آغاز شد.

روانشناسی اجتماعی علمی و تجربی است. روانشناسان اجتماعی متغیرهای موقعیتی را بررسی کرده و سعی می کنند برای رفتارهای اجتماعی توضیحی ارائه دهند. آن ها به دنبال پیدا کردن ارتباطی بین محیط اجتماعی، رفتار ها و نگرش ها هستند.

 

تعریف جامعه شناس (Sociologist) :

جامعه شناسی نسبتا یک موضوع گسترده تر می باشد.

جامعه شناسی شامل مطالعه ی روابط و نهادهای بشری است. جامعه شناسی گسترده و متنوع است و تقریبا تمام جنبه هایی که بر روی جامعه تاثیر می گذارد را تحت بررسی قرار می دهد.

جامعه شناسان چگونگی تاثیر مذاهب، فرهنگ ها، نژادها، طبقات اجتماعی، وضعیت اقتصادی و … را بر روی عملکرد جامعه بررسی می کنند. جامعه شناسان تمامی تغییرات جامعه را، چه جزئی و چه شدید، مورد بررسی قرار می دهند. حتی کوچکترین تغییری در جامعه ممکن است دلایل جالبی به همراه داشته باشد.

جامعه شناسان هر چیزی که یک انسان در طول زندگی خود تجربه می کند را مورد مطالعه قرار می دهند. از مسائل عشقی، هویت نژادی و جنسیتی، تعارض خانوادگی، رفتار منحرف، سال خوردگی و عقاید مذهبی گرفته، تا مسائلی مانند جرم و جنایت و قانون، فقر و ثروت، تعصب و تبعیض، مدارس و آموزش و پرورش، شرکت های کسب و کار، جامعه شهری و مسائلی در سطح جهانی مانند جنگ و صلح ، هیچ چیز نمی تواند از نظر جامعه شناسان پنهان بماند.

آزمایش ها و روش های تحقیقاتی جامعه شناسی با روانشناسی اجتماعی متفاوت است.

جامعه شناسان از جمع آوری داده ها در دوره های طولانی تر، انجام بررسی هایی در مقیاس بزرگ تر، و انجام سرشماری و استفاده از آمار و ابزارهای دیگر برای تفسیر اطلاعاتی از جمله داده های تاریخی که در حال حاضر در دسترس است ، استفاده می کنند.

 

تفاوت بین جامعه شناس و روانشناس اجتماعی

در این است که

روانشناسی اجتماعی زیر شاخه ای از روانشناسی است اما جامعه شناسی اینطور نیست.

روانشناسی اجتماعی جزئی تر است در حالی که جامعه شناسی گسترده و متنوع تر می باشد.

روش ها و عملکرد های این دو با هم متفاوت هستند.

روانشناسی اجتماعی با استفاده از متغیرهای موقعیتی و روش های علمی تحقیق می کند اما جامعه شناسی با استفاده از آمار، مشاهدات جمعیت، سرشماری، و روش های دیگر کار می کند.

 

تعریف مردم شناس (ethnology) :

در تعریف مردم شناسی نخستین امری که گمان می کنم باید توجه داد این است که مردم شناسی را به جای آدم شناسی نباید گرفت. میان ما معمول این است که آدم شناس کسی را می گویند که در برخورد با دیگری زود به احوال او پی می برد که نیک است یا بد است زیرک و دانا یا نادان است و همچنین خصایص دیگر، و این صفت چون در کسی باشد او را آدم شناس می گویند. اما مردم شناسی چنان که ما اصطلاح کرده ایم چیز دیگری است.

امروز لفظ مردم را به معنی جمع استعمال می کنند به جای مردمان، ولیکن در موضوع گفتگوی ما مردم را به هر یک از دو وجه بگیریم یکسان است و مردم شناسی، علم به احوال انسان است و ترجمه ی لفظ فرنگی آنتروپولوژی است که از دو کلمه ی یونانی ساخته شده است ؛ یکی انتروس یعنی انسان، دیگر لوگوس یعنی علم. اکنون ببینیم مقصود از علم به احوال انسان چیست و مردم شناسی چه علمی است.
مردم شناسی شعبه ای است از علم بسیار وسیعی که آن را معرفت الحیات می گویند و اگر بخواهیم فارسی بگوییم شاید جان شناسی مناسب باشد.

در مردم شناسی به طور اخص بیشتر به تحول و تکامل انسان توجه دارند.

خلاصه مردم شناسی علم به تحولات و تکامل انسان است.

پس می توانیم بگوییم موضوع علم مردم شناسی بر دوقسم است:

یک قسم امور مادی، یعنی آن چه مربوط به تن و هیئت جسمانی است

قسم دیگر معنوی یعنی اموری که نتیجه ی فکر و عقل انسانی است

 

مهمترین تفاوت بین روانشناسی اجتماعی با مردم شناسی و جامعه شناسی

در این است که در روانشناسی اجتماعی، رفتار یک فرد به عنوان عضوی از گروه یا در مجاورت گروه یا در تعامل با گروه مورد توجه قرار می‌گیرد. در حالی که در مردم شناسی و جامعه شناسی، بیشتر به رفتار گروه های انسانی توجه می‌شود.

تفاوت دیگر هم در این است که روانشناسی اجتماعی، در مقایسه با حوزه‌های دیگر، ساختارها و روش‌های علمی‌تر و ریاضی‌تری دارد و حجم مطالعات و تحقیقات علمی و عددی، در مقایسه با نظریات سلیقه‌ای و فردی در آن بیشتر است.

 

تعریف سیاستمدار(politistim) :

دکتر محمود سریع القلم، فوق دکتری روابط بین‌الملل از دانشگاه اوهایو و استاد دانشگاه شهید بهشتی در پاسخ به این سوال ، ۳۰ ویژگی سیاستمدار را برای انتشار در عصرایران نوشته است که می خوانید:

۱- اول تحصیلات خود را تکمیل کرده باشد و بعد کار اجرایی قبول کند و نه بالعکس.

۲- تا آنجا که مقدور باشد، از روی متن سخنرانی کند.

۳- کانون انرژی خود را در مدیریت، در بخش های فکری، تولیدی و فن آوری کشور متمرکز کند.

۴- به طور دائمی، همه را متوجه “آینده” و “تحقق افق ها” نماید.

۵- عصبانیت او با محاسبه قبلی باشد.

۶- ظرفیت صبر و خویشتن داری تا سه سال برای پاسخ به مخالفان خود را داشته باشد.

۷- جلسات را در راس ثانیه آغاز کند.

۸- ارتباط خود را با تمامی اقشار جامعه به صورت مستمر و سازمان یافته حفظ کند.

۹- از کوچک ترین تا استراتژیک ترین اقدامات در روابط خارجی را صرفا برای افزایش قدرت کشور بداند.

۱۰- وقتی اشتباه کرد، عذرخواهی کند.

۱۱- همه را متوجه “کشور”، “مصالح کشور” و “قدرت کشور” کند.

۱۲- قبل از رسیدن به قدرت، حداقل به چهل کشور سفر کرده باشد.

۱۳- یک روز درمیان، دو ساعت ورزش کند.

۱۴- با دست خط خود، یادداشت های تقدیرآمیز برای افرادی که برای کشور زحمت می کشند، ارسال کند.

۱۵- به طور واقعی و با رفتارهای تقویت کننده، به “اصل مقدس رقابت” معتقد باشد.

۱۶- به یک زبان روز خارجی مسلط باشد.

۱۷- پدر و مادر اصیلی داشته باشد.

۱۸- برنامه ریزی و مدیریت او، با واقعیت ها و مقدورات سنخیت داشته باشد.

۱۹- حداقل دو کار مهم عمرانی و دو چرخش بزرگ فکری که به نفع زندگی مردم باشد، از خود به جا گذارد.

۲۰- در بحبوحه جدی ترین مذاکرات، نخی که از دگمه پیراهن طرف مقابل آویزان است را گوشزد کند: به جزئیات توجه کند.

۲۱- زیرمجموعه او از هوش ذهنی، هوش عاطفی و هوش اجتماعی برخوردار باشد.

۲۲- در هر شرایطی و با هر کسی، مودب باشد.

۲۳- از اسلحه “سکوت” نهایت بهره برداری را کند.

۲۴- در سخنرانی و اقناع مخاطبان، تا می تواند از آمار و ارقام استفاده کند.

۲۵- توجه به زیبایی ها اعم از طبیعت، رنگ های شاد، لبخند، محبت، جزئی از زندگی روزانه او باشد.

۲۶- اخلاق و مدنیت او قبل از مواضع سیاسی اش نمود داشته باشد.

۲۷- قبل از آنکه به قدرت برسد، در حد معمول، خوب زندگی کرده باشد.

۲۸- حداقل ۲۰۰ بیوگرافی خوانده باشد.

۲۹- از یک نظام فکری منسجمی برخوردار باشد ولی با داده های جدید، آمادگی تعدیل و اصلاح فکر خود را پیدا کند.

۳۰- مسئولیت قدرت را بپذیرد و پاسخگویی به مردم را، جدی، حقوقی و مقدس بشمارد.

 

امیدوارم توانسته باشم تعریف مدیر را خوب ارائه داده باشم.

حالا می فهمم چرا آقای امیر تقوی در وبلاگشون مطلبی با عنوان “مدیریت و توهم آزادی تصمیم گیری و قدرت انتخاب” نوشته اند.

با این دو لینک فکر نکنم که دیگر چیزی برای انتقال مانده باشد:

یک فنجان قهوه با مشاور مدیریت (۱)

یک فنجان قهوه با مشاور مدیریت (۲)

 

منابع:

متمم

خانه روانشناسی ایران

عصر ایران

با تشکر

حمید طهماسبی
4.8/5 - (13 امتیاز)

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.